کد مطلب:3848 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:389

پیمان عدم تعرض با یهود مدینه
در مدینه و اطراف آن سه قبیله از یهود سكوت داشتند: یهود بنی قرطظه و یهودبنی النضیر كه در خارج از مدینه بودند و یهود بنی قینقاع كه در كنار مدینه بوده و قلعه آنها به حكم یكی از محلات شهر محسوب می شد نمایندگان آن سه طائفه به نزد حضرت آمده وپیمان تعرض بستند. از نقله چنین برمی آید كه این كار در اولین ماه سال اول هجری صورت گرفته است.مؤ ید این احتمال آن است كه یهود پیوسته اهل احتیاط بوده و در كارهای زندگی روی شیطنتی كه دارند بسیار دقت به خرج می دهند.

لذا به نظر می آید كه با آمدن آن حضرت احساس خطر كرده و فورا به چاره جویی برآمده اند، به هر حال نمایندگان آنها به محضر حضرت آمده و گفتند: یا محمد مردم را به چه چیز دعوت می كنی؟ فرمود: به شهادت لااله الاالله و انی رسول الله، و شمابعثت و آمدن مرا در كتاب تورات پیدا می كنید كه خروج و بعتثم در مكه و هجرتم به این حره و سنگستان است و یكی از علمای شما از شام آمد و به شما خبر داد...

گفتند: آنچه گفتی شنیدیم آمده ایم برای صلح و پیمان عدم تعرض ‍ كه نه بر ضرر تو باشیم ونه بر نفع تو و كسی از دشمنان تو را علیه تو یاری نكنیم، در عوض، تو نیز متعرض ما و كسی از اصحاب ما نشوی تاببینیم كار تو و قوم تو به كجا خواهد رسید.

رسول خدا این پیشنهاد را پذیرفت و پیمان عدم تعرض و صلح به این مضمون بسته شد: یهود كسی از دشمنان آن حضرت ونیز كسی از یارانش را، یاری نخواهد كرد، نه با زبان و نه با دست و نه با سلاح و نه با مركب، نه در آشكار و نه در پنهان، نه در شب و نه در روز، خدا بر این پیمان گواه بر آنها است. و اگر این پیمان را نقض كنند بر رسول الله حلال است كه خون آنها را بریزد، زنان و اطفالشان را اسیر كند و اموالشان را مصادره نماید.

برای هر یك از سه طائفه پیمان بخصوصی نوشته نماینده یهود بنی نضیر در این كار حیی بن اخطب بود او چون به منزل بازگشت برادرانش جد بن خطب و ابویاسربن اخطب گفتند: چه آوردی؟ گفت: او همان پیامبر است كه تورات خبر داده و همان است كه علماء ما مژده آمدنش را داده اند، ولی من پیوسته دشمن بی امان او خواهم بود كه نبوت از نسل اسحاق خارج شده و در نسل اسماعیل آمده است ما هیچ وقت تابع نسل اسماعیل نخواهیم بود

نماینده یهود بنی قریظه در عقد پیمان كعب بن اسد و نماینده قینقاع مخیریق بود كه از همه بیشتر ثروت و اموال داشت او بعد از برگشتن به قوم خویش چنین گفت: بیایید به او ایمان آوریم و اهل تورات و قرآن هر دو باشیم؛ ولی یهود بنی قینقاع ازوی اطاعت نكردند [1] اینك با سه مطلب این جریان را به پایان می بریم:

اول این كه: مخیریق بعدها به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ایمان آورد و در احد شهید گردید و اموالش را به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وصیت كرد و آن هفت قطعه ملك وباغات بود كه تمام صدقات و مخارج رسول خدا از آنها تأمین می شد [2] و آنها عبارت بودند از: دلال، عواف، حسنی، صافیه، مشربه ام ابراهیم، میثب و برقه [3] .

رسولخدا صلی الله علیه و آله وسلم آنها را وقف بر فاطمه كرده بود [4] ماریه قبطیه در مشربه ساكن بود.

مرحوم كلینی در كافی از حضرت جواد علیه السلام نقل كرده كه به راوی فرمود: آن املاك هفتگانه وقف بر فاطمه علیها السلام بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از عایدات آنها بر میهانان و تأمین آن ها خارج می كرد، چون آن حضرت رحلت فرمود، عباس ‍ عموی وی با فاطمه علیها السلام به مخاصمه برخاست. علی علیه السلام و دیگران شهادت دادند كه آن حضرت املاك را بر فاطمه علیها السلام آنها را به امیرالمؤ منین و اولادش وصیت فرمود.

ابوبصیر گفت: امام باقر علیه السلام به من فرمود: وصیت فاطمه علیها السلام را بر تو بخوانم؟ گفتم: بخوانید آن حضرت ظرفی را حاضر كرد و از آن نامه ای بیرون آورد كه در آن نوشته بود:

بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اوصت بحوائطها السبعة: العواف والدلال و البرقة و المیثب والحسنی و الصافیة و ما لأم ابراهیم، الی علی بن ابیطالب فان مضی علی فالی الحسن فان مضی الحسن فالی الحسین فان مضی الحسین فالی الاكبر من ولدی شهدالله علی ذلك و المقداد بن الاسود والزبیر بن العوام و كتب علی بن ابی طالب [5] .

ظاهرا منظور آن است كه آن حضرت نیز، املاك فوق را وقف كرده و تولید آن را به شوهر و فرزندان خویش محول فرموده است وگرنه وصیت زاید بر ثلث جایز نیست.

بنابراین فاطمه زهرا علیها السلام از دو جهت مغصوب الحق واقع شد، یكی از جهت فدك كه فرمود: پدرم رسول خدا آن را بر من واگذار فرموده است. ابوبكر گفت:

شاهد بیاور، آن حضرت علی بن ابیطالب و حسنین علیهم السلام و ام ایمن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را شاهد آورد ولی ابوبكر نپذیرفت [6] ناگفته نماند: حضرت فاطمه متصرف بود و فدك رادر تصرف داشت، شاهد را از مدعی می خواهند نه از صاحب تصرف. وانگهی اگر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خودش هم زنه می شد و شهادت می داد باز نزد آن قدرت طلبان مقبول نبود، زیرا سیاست حكومت آن بود كه پولی در دست علی علیه السلام نباشد.

دیگری از جهت املاك هفتگانه بود كه فاطمه فرمود: ارث پدر من است و من یگانه فرزند او هستم، ابوبكر حدیث خلق الساعه خود را: نحن معاشر الانبیاء لانورث ما تركناه صدقه خواند و گفت: املاك هفتگانه نیز به شما نمی رسد [7] و نعم الحكم الله. سومی سهم قیمت و فی ء بود كه در كتابهای مذكور است.

دوم این كه هر سه طایفه از یهود پیمان فوق را بارها شكستند در نتیجه دو گروه از آنها از مدینه اخراج شده و دیگری قتل عام گردید چنان كه خواهد آمد، رسول خدا ناچار بود سخت ترین عمل را درباره آنها انجام بدهد، زیرا كه پیوسته به فكر براندازی اسلام بودند، ولی آنان كه ذمی بودن را پذیرفتند به احترام زندگی كردند.

سوم آنكه ارتباط بابیگانگان و پیمان عدم تعرض با آن ها و رفت و آمد در حد خرید و فروش و مبادله سفیر و غیره به طوری كه ضرری به مكتب نداشته باشد جایز است ولی نمی شود آنها را محرم اسرار قرار داد و كارها را با صلاحدید آنها انجام داد و از آنها مشورت خواست چنان كه دولتهای اسلامی اكنون گرفتار آن هستند و حتی یك لیوان آب را هم با مشورت آنها می خورند، اینجا است كه خدا می فرماید: لاتتخذوا بطانة من دونكم لایألونكم خبالا ودوا ماعنتم [8] .


[1] اعلام الوري، ص 69، بحارالانوار ج 19، ص 110.

[2] سفينة البحار،ماده خرق و حوط.

[3] ميثب به فتح ميم و سكون ياء و بعد از آن ثاءاست برقه به ضم باء و سكون راءاست.

[4] نام اين ملك در مغازي واقدي ج 1 ص 378 و فتوح البلدان ص 31 نيز آمده است.

[5] كافي، ج 7، ص 47 و 48؛ كتاب الوصايا.

[6] رجوع شود به النص والاجتهاد شرف الدين ص 35 - 43.

[7] رجوع شود به مكاتيب الرسول ج 2 ص 578 - 599 كه بحث بسيار عالي و مستدلي دارد.

[8] سوره آل عمران آيه 118؛ ترجمه: از غير خودتان (دوست) و همراز مگيريد.(آنان) از هيچ نابكاري در حق شما كوتاهي نمي ورزند، آرزو دارند كه در رنج بيفتيد....